تو خونشون همش مامان شهید حرف میزد
منم تو کوک سکوت و ارامش بابای شهید بودم
نمی دونستم از خجالت حرف نمیزنه یا ...
اما حس میکردم اصلا اینجا نیس یا با هر یک از حرفای همسرش از پسرشون داره چهرشو دوباره تو ذهنش به خاطر میاره
تا اینکه این سوالم چند دقیقه بعدش پاسخ داده شد وقتی که موقع تعریف خوابی که ۴ روز قبل از شهادت پسرش دیده بود بغضش ترکید...
برچسب : نویسنده : 802mylove بازدید : 163